بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه کتاب الگوی پیشرفت اسلامی
آنچه در کتاب الگوی پیشرفت اسلامی می خوانید محصول چهار دوره اندیشه ورزی[1] برای تبیین قواره ی الگوی پیشرفت اسلامی می باشد. در این دوره ها به روش تطبیقی؛ و نه تأسیسی در تبیین الگوی پیشرفت اسلامی گامی مختصر برداشته شده است. در روش تطبیقی بعد از ارائه تصویری روشن از اندیشه کارشناسان در موضوع الگوی توسعه با اضافه شدن مفاهیمی جدید به نظریات کارشناسان[2]-که ضرورت وجود این مفاهیم در جامعه اسلامی اثبات شده است، ولی در الگوی توسعه نادیده گرفته شده است- ذهنیت آنان به سمت الگوی پیشرفت اسلامی هدایت می شود.
روش تطبیقی آنگاه اهمیت می یابد که بدانیم کارشناسان جامعه از مفهوم پیشرفت؛ همان توسعه[3] به مفهوم غربی آن را متوجه می شوند و در این شرایط سخن گفتن از الگوی پیشرفت اسلامی بر مبنای ادبیات تأسیسی وغیرمتجانس با ادبیات توسعه به همزبانی و تفاهم در ارائه تصویری صحیح از آینده در مقیاس ملی، منطقه ای و جهانی نمی انجامد.
به عبارت دیگر با این که فلسفه فرهنگستان[4] قادر است با نظام اصطلاحات خود مفاهیم الگوی پیشرفت اسلامی را به شکلی تأسیسی تبیین نماید، لکن به دلیل انس جامعه با مفاهیم و اصطلاحات و تعاریفِ مدرن لازم است در ابتدای امر به «تطهیر اذهان» از این تعاریف اقدام نمائیم و تطهیر و تخلیه ذهن از مفاهیم مدرن در مقام تحقق امری تدریجی و مرحله ای است.
به دیگر سخن نقد و نقضِ تعاریف موجود، ظرفیت توجه به مفاهیم جدید را فراهم می آورد و مبنایی که ادعای تسلط دارد باید بتواند نظریه غالب و به پذیرش رسیده را نقد و نقض کرده و در نهایت مدل خود را جایگزین آن نماید. معنای کلمه توحید هم همین است؛ در اقامه ی لا اله الا الله ؛ اول اله ها را نفی می کنیم تا زمینه بحث از «الا الله» فراهم آید. روش انبیاء چنین بوده است. انبیاء برای اقامه توحید در مرحله اول بت ها را می شکستند و مبارزه انبیای الهی با نمرودها و فرعون ها و طاغوتهای زمان خویش به باز شدن غل و زنجیرها[5] از دست و پا و ذهن مردم منجر می شده است.
در حوزه اندیشه هم -که برخی مفاهیم مانند بت پرستش می شوند- روش کار از نفی مفاهیم غیر الهی شروع می شود؛ که بر مبنای مفاهیم و تعاریف مدرن ساختارهای اجتماعی شکل می گیرد و برای اصلاح ساختارهای ناکارآمدِ مدرن باید به نقد و نقض مفاهیم علمی حاکم بر این ساختارها بپردازیم. شکستن مفاهیم مدرن مقدمه تغییر در ساختارهای ناکارآمد مدرنیته است.
بنابراین برای مفاهمه تطبیقی با کارشناسان و نخبگان کشور در اولین فصل کتاب به بررسی مفاهیم اصلی اخذ شده در ادبیات توسعه و «مدل تری گپس» می پردازیم. به عبارت دیگر ادبیات توسعه مانند هر بحث علمی دیگری از پیش فرض ها و تعاریف خاصی بهره می برد و بررسی این مفاهیم و ملاحظه سازگاری آنها با اصول دینی جامعه امری منطقی است. لازم به ذکر است که در ارائه تصویر از الگوی توسعه غربی همواره به غفلت های ادبیات توسعه از ضروریات جامعه دینی نگاهی ویژه داریم و نشان خواهیم داد که چگونه در مباحث توسعه ارزشهای جامعه اسلامی به چالش کشیده می شود. بعد از بررسی مفاهیم اصلی در ادبیات توسعه در فصلهای بعدی زمینه ذهنی برای اعمالِ تغییرات در مدل تری گپس و چگونگی خروج جامعه از پذیرش حتمی مدرنیته حاصل می شود. این تغییرات پیشنهادی زمینه درک جامعه از مدلِ اسلامی دوران گذار را فراهم می آورد.
نکته ی مهم دیگری که توجه به آن را لازم می دانم؛ این است که تبیین چارچوب نظری «مدل تری گپس» و تبیین چارچوب نظری «مدل دوران گذار» بر مبنای چارچوب نظری «الگوی مطلوب الهی» ترسیم شده است وچارچوب نظری الگوی مطلوب الهی هم ، مبتنی بر فلسفه فرهنگستان[6] شکل یافته است. ویژگی اصلی این چارچوب نظری توجه خاص به پیش فرض "کارکرد یکپارچه حوزه های کارشناسی" است. بر اساس این پیش فرض نمی توان کارکرد و جهت واحدی برای حوزه های کارشناسی فرض ننمود و آنها را بریده از یکدیگر تحلیل نمود. این سخن آنگاه روشن می شود که نخبگان جامعه به استفاده از تعاریف خاصی از انسان، جامعه و تاریخ و... در مدل تری گپس و ادبیات توسعه توجه نمایند. تعاریفی که همگی در یک حوزه تخصصی مورد بحث قرار گرفته و برای آن پشتوانه علمی و روانی ایجاد شده است.
به عبارت دیگر ادبیات توسعه و مدل تری گپس در واقع به کارگیری و تلفیق یکپارچه همه این تعاریف است و این تعاریف در ادبیات توسعه به کار گرفته شده اند. استفاده از منظومه ای خاص از تعاریف در مدل تری گپس که همگی در حوزه های کارشناسی خود مورد استدلال قرار گرفته اند- همان کارکرد یکپارچه حوزه های کارشناسی در هدایت جامعه به سوی انحلال جامعه در فرهنگ مادی مدرنیته است.
این تعاریف و پیش فرضها همه حوزه های کارشناسی از جمله تعریف انسان، جامعه و آینده جهان را شامل می شود و این سخن به معنای نفی تعاریف و پیش فرضهای دین مبین در ادبیات توسعه است. همانطور که گفته شد علت غفلت جامعه از این خطر بزرگ این است که در تبیین های موجود از ادبیات توسعه و مدل برآمده از آن (مدل تری گپس) به ارتباط تخصص ها با یکدیگر و کارکرد یکپارچه آنها در مدل تری گپس توجه نمی شود و در واقع نگاه کارشناسان و نخبگان به علوم و تخصص ها نگاهی بخشی است.
به عبارت دیگر در نظر کارشناسان کشور «حاکمیت نقشه جامع کارشناسانه بر تخصصها و علوم» مورد غفلت واقع می شود و تفکیک حوزه های کارشناسی از منظر کارشناسان و تصمیم سازان کشور، به انکار خطر کارکرد یکپارچه شاخص های توسعه-که هر کدام از این شاخص ها از پایگاه علمی خاص لجستیک می شود- در ایجاد بستر اجتماعی متناسب با فرهنگ مادی منجر می شود. این سخن آنگاه اهمیت بیشتری می یابد که قطعا فرهنگ دینی امروز جامعه در بخش زیادی از حوزه های تخصصی تعاریف مدرن را نمی پذیرد و این در حالی است که مدل تری گپس در واقع برنامه ریزی برای تحقق این تعاریف خاص است.
این خطر بزرگ که ناشی از ضعف دستگاه کارشناسی کشور در تحلیل مدرنیته است با تأیید نانوشته ای از سوی حوزه های علمیه روبرو است؛ که این امضای عملی و نانوشته سرعت انحلال در مدرنیته را افزایش می دهد. قانون نانوشته تفکیک تکامل مادی از تکامل الهی از سوی حوزه های علمیه مهر مشروعیتی بر تحلیل ناقص کارشناسان دانشگاهی از مفهوم توسعه یافتگی است. آنجا که کارشناسان و نخبگان توجهی به استفاده از تعاریف و پیش فرض های خاص در ادبیات توسعه نمی کنند و تعارض تعاریف توسعه با فرهنگ دینی را مسکوت می گذارند کارشناسانی از حوزه هم نظریات کارشناسی آنها را امضاء می نمایند و این می شود که زمینه انحلال انقلاب اسلامی در مدرنیته فراهم می شود .
این کتاب با رویکرد تئوریزه کردن ادبیات توسعه و مدل تری گپس- با رویکرد تبیین حکومت نقشه جامع کارشناسی بر علوم مدرن- تلاشی برای عبور از این ضعفِ بزرگ است. مراد ما از تئوریزه کردن دوباره ادبیات توسعه؛ همان ملاحظه مجموعه مفاهیم اخذ شده در ادبیات توسعه است. به عبارت دیگر ما بر اساس یک پیش فرض نگاهی مجدد و نو به ادبیات توسعه داریم؛ که این پیش فرض منجر به شکل گیری نگاه جدیدی به ادبیات توسعه خواهد شد.
[1] از اول سال 1387 تا پایان سال 1388
[2] . استفاده از تعریف خاصی از نیازهای انسان در ادبیات توسعه نمونه ای آشکار از بی توجهی الگوهای غربی به تعاریف دینی است. در هرم نیازهای شمرده شده برای انسان در این ادبیات سخنی از نیازهای معنوی و دینی بشر به میان نمی آید و به تبع برنامه ریزی برای ساختارهائی که متکفل پاسخگوئی به نیازهای معنوی هستند از دایره برنامه ریزی توسعه خارج می شوند. بی توجهی به نیازهای معنوی با توجیهاتی همچون خروج موضوعی نیازهای معنوی از دایره برنامه ریزی توسعه و یا نفی وجود این نیازها در انسان صورت می پذیرد. این بی توجهی در شرایطی شکل می گیرد که برای دستیابی جامعه به توسعه هماهنگی فرهنگ و سیاست جامعه با توسعه یافتگی امری لازم شمرده می شود و این هماهنگی همه جانبه برای دستیابی به رفاه به تخصیص انسان به ماده می انجامد. معنای این سخن نفی مجال در عینیت برای پاسخ به نیازهای معنوی انسان است و این نوعی مغالطه عینی در مسیر سعادت بشر است؛ که معنائی متفاوت با شبهه نظری در مسیر خداپرستی دارد.
[3] . Development
[4] . خود فرهنگستان قابلیت ثبت ندارد، سبک ثبتش،ثبت علمی است،ثبت خدماتی ندارد؛یعنی مثل جدول ضرب،که جدول ضرب،ثبتی که یک دولت یا یک نظام آن را بپذیرد نیست،یک روش علمی محاسبه است و محدود به یک جا و دو جا هم نیست. فرهنگستان فلسفه هماهنگ ساز، ربط اعتقاد و عمل هست. علامه آیت الله سید منیر الدین حسینی الهاشمی منبع: سیاست ها و برنامه های گروه تحقیقات مبنائی و واحد آموزش??/?/????
[5] . الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. سوره الأعراف- آیه ???
[6] . . در باره ی فلسفه فرهنگستان و چارچوب الگوی پیشرفت اسلامیِ مبتنی بر آن در فصل سوم سخن گفته ایم.